دوست داري بشنوي ميگم.من بدون تو ميميرم

روز عشقمون مبارک اگه حتي دوري از من

من مهم نيستم ميدونم.حرمت اين روز نشکن

به جون هرکي دوست داري امشب به ياده من بمون

امشب تا صبح کنارتم.تو هم به ياده من بمون

الهي من فدات بشم يه امشبو باهام بمون

روز عشقمون مبارک اخ چه جشن بي نظيري

پاي چي امروز و دادي بگوي پاي کي اسيري

تو هنوز دو ماه رفتي  شمه رفتاره گرفتم

اگه برگردي يه روزي کيکتو نگه ميدارم

به جون هرکي دوست داري امشب به ياده من بمون

امشب تا صبح کنارتم.تو هم به ياده من بمون

الهي من فدات بشم يه امشبو باهام بمون

به جون هرکي دوست داري امشب به ياده من بمون

هميشه من به يادتم تو امشبو باهام بمون

الهي من فدات بشم يه امشبو باهام بمون.بمون

 دختر که متوجه گرسنگی شدید پسرک شده بود بجای آب برایش یک لیوان بزرگ شیر آورد.پسر با تمانینه و آهستگی شیر را سر کشید و گفت : «چقدر باید به شما بپردازم؟ » .دختر پاسخ داد: « چیزی نباید بپردازی.مادر به ما آموخته که نیکی ما به ازائی ندارد.» پسرک گفت: « پس من از صمیم قلب از شما سپاسگذاری می کنم»

 سالها بعد دختر جوان به شدت بیمار شد.پزشکان محلی از درمان بیماری او اظهار عجز نمودند و او را برای ادامه معالجات به شهر فرستادند تا در بیمارستانی مجهز ، متخصصین نسبت به درمان او اقدام کنند.

 دکتر هوارد کلی ، جهت بررسی وضعیت بیمار و ارائه مشاوره فراخوانده شد.هنگامیکه متوجه شد بیمارش از چه شهری به آنجا آمده برق عجیبی در چشمانش درخشید.بلافاصله بلند شد و بسرعت بطرف اطاق بیمار حرکت کرد.لباس پزشکی اش را بر تن کرد و برای دیدن مریضش وارد اطاق شد.در اولین نگاه اورا شناخت.

 سپس به اطاق مشاوره باز گشت تا هر چه زود تر برای نجات جان بیمارش اقدام کند.از آن روز به بعد زن را مورد توجهات خاص خود قرار داد و سر انجام پس از یک تلاش طولانی علیه بیماری ، پیروزی ازآن دکتر کلی گردید.

 آخرین روز بستری شدن زن در بیمارستان بود.به درخواست دکتر هزینه درمان زن جهت تائید نزد او برده شد.گوشه صورتحساب چیزی نوشت.آنرا درون پاکتی گذاشت و برای زن ارسال نمود.

 دختر که متوجه گرسنگی شدید پسرک شده بود بجای آب برایش یک لیوان بزرگ شیر آورد.پسر با تمانینه و آهستگی شیر را سر کشید و گفت : «چقدر باید به شما بپردازم؟ » .دختر پاسخ داد: « چیزی نباید بپردازی.مادر به ما آموخته که نیکی ما به ازائی ندارد.» پسرک گفت: « پس من از صمیم قلب از شما سپاسگذاری می کنم»

 سالها بعد دختر جوان به شدت بیمار شد.پزشکان محلی از درمان بیماری او اظهار عجز نمودند و او را برای ادامه معالجات به شهر فرستادند تا در بیمارستانی مجهز ، متخصصین نسبت به درمان او اقدام کنند.

 دکتر هوارد کلی ، جهت بررسی وضعیت بیمار و ارائه مشاوره فراخوانده شد.هنگامیکه متوجه شد بیمارش از چه شهری به آنجا آمده برق عجیبی در چشمانش درخشید.بلافاصله بلند شد و بسرعت بطرف اطاق بیمار حرکت کرد.لباس پزشکی اش را بر تن کرد و برای دیدن مریضش وارد اطاق شد.در اولین نگاه اورا شناخت.

 سپس به اطاق مشاوره باز گشت تا هر چه زود تر برای نجات جان بیمارش اقدام کند.از آن روز به بعد زن را مورد توجهات خاص خود قرار داد و سر انجام پس از یک تلاش طولانی علیه بیماری ، پیروزی ازآن دکتر کلی گردید.

 آخرین روز بستری شدن زن در بیمارستان بود.به درخواست دکتر هزینه درمان زن جهت تائید نزد او برده شد.گوشه صورتحساب چیزی نوشت.آنرا درون پاکتی گذاشت و برای زن ارسال نمود.

اگه بخندی میگن دیوونس اگه دل ببندی،تنهات میذارن

اگه عاشق بشی دلت رو میشکنن با این حال باید لحظه ای گریست

دمی رو خندید،ساعتی رو دل بست و عمری عاشقانه زیستن

عشق نمی پرسه اهل کجایی فقط میگه که توی قلبم زندگی میکنی

عشق نمی پرسی...چی کار میکنی فقط میگه باعث میشه قلب من به ضربان بیفته

عشق نمی رسه چرا دوری فقط میگه همیشهبا منی

عشق نمی پرسه که دوستم داری فقط میگه دوستت دارم

بر چه گلی بنویسم،که هرگز پرپر نشود

بر چه دیواری بنویسم،که هرگز پاک نشود

بر چه آبی بنویسم،که هرگز گل آلود نشود

و سرانجام...بر چه قلبی بنویسم،که هرگز سنگ نشود

همه تن چشم شدم خیره به دنبال تو گشتم

شوق دیدار تو لبریز شد از جام وجودم

شدم آن عاشق دیوانه که بودم شدم آن عاشق دیوانه که بودم...

پایی که خسته است،دل را که عاشق است،حرفی که صادق است

شعری که بی بهاست،شرمی که آشناست داراییه من است،ارزانیه شماست.

نرود اشک از چشمانت مگر از شوق زیاد

نرود لبخند از عمق نگاهت هرگز

و به اندازه هر روز که تو عاشق باشی

و به لبخند تو از خویش رها میگردد

وترا دوست بدارد به همان اندازه که دلت میخواهد

پروانه سوخت ولی خوب جوابش رو دادگفت:

طولی نکشد تو نیز خاموش شوی...

دوستی گفت:من آداما رو سلام آشنا میکنم،تو بایک نگاه

من با دروغ جداشون میکنم ولی توبا ممممممممممرررررررررررررررگگگگگگگگگ

به وفا گفتم:تا تو رو دارم تنها نیستم،منو تنها گذاشت و رفت...

ولی وقتی به تنهایی گفتم:تا تو رو دارم تنها نیستم،

                                  موند همدم و مونسم شد

ای کاش همیشه زندگی را می توانست جبران کرد

ای کاش گل اول عشق پرپر نمیشد

ای کاش آرزو ها واقعی میشید

 ای کاش...

نامه قبل از ازدواج  زوج خوشبخت:

سلام عزیزم دلم میره تا موقع عروسی وای ...

بعد از ازدواج و جدایی زوج:

فردا دادگاه داریم بیا...

عاشقی بازی نیست...

 همه می پرسند چیست در زمزمه مبهم آب ؟ 

چیست در همهمه دلكش برگ ؟ 

چیست در خلوت خاموش كبوترها ؟

 چیست در كوشش بی حاصل موج ؟

 چیست در بازی آن ابر سپید ، روی این آبی آرام بلند كه تو را می برد

 اینگونه به ژرفای خیال چیست

 در خنده ­ی جام كه تو چندین ساعت مات و مبهوت به آن می نگری ؟

 نه به ابر نه به ...